امتحانات!
سلام به همه!
چند روزه بابايي و ماماني يه جوري شدن، يه چيزايي ميگن، هي با خودشون حرف ميزنن و سرشون رو تكون ميدن!
بابايي ميگه: بندازم؟ نندازم؟ خوب خودشون ميفتن! ببينم ميشه يه كاري كرد كه نيفتن؟ بيچاره ها پول ميدن!
ماماني ميگه: اين دفعه ديگه ميندازم! چقدر نمره بدم؟ اون دنيا كي جواب اين كارها را بده؟! بيچاره پدر و مادرشون، پول دادن!
خلاصه تو خونمون يكي داره ميفته، يكي رو كمك ميكنن نيفته! يكي افتاده! يكي مونده زير دست و پا! شده صحراي محشر!
به بابايي ميگم چي شده كه اينقده اعصاب و روانتون ريخته بهم؟
ميگه دخترم! بابايي چندماه ميره كلاس، كلي وقت ميذاره براي يه درس، با تشويق يا تهديد، با نصيحت يا با زور ميخواد بچه هاي مردم
چند صفحه جزوه رو بخونن و نمره بگيرن و مهندس بشن!
ولي وقتي ميبينه تو امتحان، يه نفر از 20 نمره 5 هم نميگيره و زير برگه اش هم مينوسه:
استاد تو را به جان ... كمك كن، مشكل دارم، پول ندارم، پدرم مرده، مادرم مريضه، عموم تصادف كرده، خالم سوخته، دارم طلاق
ميگيرم، نامزدم قهر كرده، بيفتم شوهرم كتكم ميزنه و هزار تا دليل غير موجه ديگه كه خيلي هاشون فقط براي احساسي كردن
موضوع و توجيه درس نخوندنه!
از اون طرف يكي زنگ ميزنه كه فلاني فاميلشه، اون يكي دوست شوهرخاله همسايه شه و..
انگار همه مشكلات و مصيبتها شب امتحان نازل ميشه و بسياري از دوستيها شب امتحان يادآوري ميشه و... چي بگم دخترم؟!
ديدم بابايي خيلي دلش از اوضاع پره و برگه امحتاني ها دورش ريخته و داره غصه ميخوره، گفتم بده بابايي خودم الان برات
همه رو درست ميكنم! جاي شما خالي، نشستم تا تونستم به حل مشكلات و مصائب دانشجوهاي مملكت كمك كردم!
ولي خودمونيم به اينم ميگن آموزش عالي؟! ميگن هرچي رو ميخواي نابود كني بده دست اين آدما درست ميگن واقعا!
براي نمونه يكي از همين رنج نامه ها رو گذاشتم، باشد كه ني ني هاي امروز و دانشجوهاي آينده ببينن و عبرت بگيرن!