محيا کوچولومحيا کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
امیرنیکان کوچولوامیرنیکان کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
پسرعمه پوریاپسرعمه پوریا، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه سن داره
دخترخاله سارینادخترخاله سارینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

فرشته اي بنام محیا

عذاب وجدان!

1391/1/27 23:19
نویسنده : محیا کوچولو
2,385 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه!

چند وقته شبا بد خواب شدم، تا صبح ده دفعه بيدار  ميشم. خوب گشنه ميشم ديگه! ولي ماماني صبحها با اعصاب و روان درب و داغون

بيدار ميشه، منم كه اينجوري ميبينمش يه جوري ميشم! آخه تو اين لحظات قيافه اش خيلي ديدني ميشه!

اين چند وقته كه ديگه همه جاي خونه رو ميتونم زير پا بذارم، يه وقتها يه چيزي ميفته، ميريزه، ميشكنه! خوب خودش ميشه، ولي ماماني و

بابايي يه جوري بهم نگاه ميكنن، منم كه اينجوري ميبينمشون يه جوري ميشم! آخه تو اين لحظات قيافه شون خيلي ديدني ميشه!

بعضي وقتها وقتي منو ميشورن و عوض ميكنن، 10 دقيقه بعد دوباره ...، خوب اونا بي موقع عوضم ميكنن، اونوقت بازم يه جوري بهم نگاه

ميكنن! منم كه اينجوري ميبينمشون يه جوري ميشم! آخه تو اين لحظات قيافه شون خيلي ديدني ميشه!

بعضي وقتها كه يه لباس جديد برام ميپوشن، يه دفعه يه جوري ميشه كثيف ميشه، خوب غذا خودش ميريزه رو لباس يا جذب پوشكش خوب

نيست! بازم اونا يه جوري بهم نگاه ميكنن، منم كه اينجوري ميبينمشون يه جوري ميشم! آخه تو اين لحظات قيافه شون خيلي ديدني ميشه!

و خيلي بعضي وقتهاي ديگه و خيلي كاراي ديگه!

واي خدايا چكار كنم؟ خدايا معذرت ميخوام! من خيلي سعي ميكنم و نميتونم! خدايا منو ببخش!

خدايا واقعا منو ببخش كه نميتونم بيشتر از اين كارها بكنم و قيافه ماماني و بابايي رو ديدني تر كنم و سرگرم بشم! 

 

 

توضيحات: ميگن اسم اين حالت عذاب وجدانه! عجب چيزي جالبيه اين وجدان!

 

راستي از روزي كه عكس دخترخاله سارينا رو گذاشتم تو وبلاگ يه عذاب وجدان ديگه هم گرفتم! براي همين تو عكسهام گشتم يه

عكس خنده رو ازش پيدا كردم كه بذارم تو وبلاگ و عذاب وجدانم كمتر بشه!

 

 

يه عكسم پيدا كردم كه سه تا دخترخاله ها باهم هستيم! سارينا، سپيده، محيا!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

مامان رضا جونی
27 فروردین 91 12:08
ولی ما که تا حالا عرضه دیدن روی ماه بچه خواهر رو نداشتیم ولی چه کیفی میده ها خاله بشی به خواهر زادت بگی "خاله جون"
قند توی دلم آب شد
br>

خوب شما احتمالا خواهر بزرگه هستي!<

مامان رضا جونی
27 فروردین 91 12:13
خوب اما بریم سراغه پستت محیا جون مگه نگفتی بابایی رو تهدید کردن به ندادن یارانه با این کارایی که شما می کنی دیگه اوضع بابایی قمر در عقرب میشه دیگه اینقده از این کارا نکن خاله هر کار می کنی بکن ولی با جیب بابایی شوخی بی شوخی خو خاله به قول رضا جونم"آفففرین"
مامان فاطمه و محیا
27 فروردین 91 13:39
محیا جونی چقد به سارینا شبیهی محیا جونی منم همیشه قیافه منو باباشو دیدنی میکنه بخصوص وقتی میرن رو تخت محیا:بابا بابا:بعله محیا :بیشین بعد اشاره به بالش بیخواب و وقتی بابا دراز میکشه دست میندازه گردن باباش و یه ماچ صدادار ازش میکنه قیافه بابا ذوق زده میشه حسابی
مامان رضا جونی
27 فروردین 91 13:59
نه بابا ما ته تقاریم " تقار رو چه جوری مینویسن... جان ما نگی عجب خاله بی سوادی هستی، از خالگی ما رو ساقط نکنی "
فریبا
27 فروردین 91 18:35
خودتو ناراحت نکن خاله! به وجدانت هم بگو راحت باشه.. مامان و بابا واسه تک تک کارات، حتی خرابکاریهات ذوق می کنن...
مامان پوريا پهلووون كوچولو
27 فروردین 91 23:45
خاله جون عذاب وجدانت هم مثل كارهاي ديگت قشنگه
مامان فرشته ها
28 فروردین 91 8:50
واااا..چرا بچه رو یه جور نگاه می کنین که از الان متوجه معنی کلمه عذاب وجدان بشه؟؟
مامان زهره
28 فروردین 91 9:12
الهی که محیا جون همیشه خوب و خوش باشی و قیافه مامانی را همیشه دیدنی تر کنی
مامان نگار
28 فروردین 91 14:13
هر کاری دوس داری بکن اصلا هم عذاب وجدان نداشته باش خاله
فریبا
28 فروردین 91 15:41
خوندم عزیزم... بار اول هم موجه شدم... جمله ی آخرم خطاب به این جمله م بود: خودتو ناراحت نکن
مامان باربد
28 فروردین 91 16:41
آخــــــــــــی... عزیزم
هدیه جووووووووووووووون
28 فروردین 91 18:44
سلام منم این پستو خوندم یه جوری شدم هر کار میخواهد دل تنگت بکن مشکلی نیس
مامان زهره
29 فروردین 91 9:16
بابا عذاب وجدانت منو کشته
مانیا
29 فروردین 91 19:34
سلام ممنون به وب مانیا سر زدید بازم بیاید منم باز میام بهتون سر میزنم
مامان ماهان
29 فروردین 91 19:54
ای جوووووووووووونم چه دختر خاله های نازززززززززززززی خدا حفظشون کنه گل من خودت رو ناراحت نکن مامان و بابا با لحظه لحظه کارهای تو ذوق میکنن
زهرا از نی نی وبلاگ213
29 فروردین 91 20:08
سلااااااااااام به محیای عزیز و مامان مهزبونش منم یه پسر کوچولو دارم به اسم محمد حسین و یه نی نی ناز در راه. دوست دارم تبادل لینک کنیم .لطفا منو به اسم نی نی وبلاگ213 لینک کن و خبر بده تا منم لینکتون کنم. امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم
مامان رومینا
30 فروردین 91 0:05
آخی خاله وجدان درد میگیری؟؟؟اشکال نداره حتما مامان بابا هم اون دوران قدیما از این وجدان دردا داشتن
مامان نسترن
30 فروردین 91 9:22
قربونت بشم عزیزم. تا باشه این شلوغ کاریای شما و اعصاب خوردی مامان طفلکی. دیگه چه میشه کرد مامان که شدی باید تحملت رو ببری بالا بالاها
اعظم مامان آوین
30 فروردین 91 11:17
من خراب این عذاب وجدانتم خاله .
مامان باربد
30 فروردین 91 13:16
سلام ممنون که به ما سرزدید. لینکتون کردم
مادر کوثر
30 فروردین 91 17:34
وای عزیزم خیلی خیلی با حال نوشتی ماشالله به این نی نیه ناناز
اميررضا
30 فروردین 91 18:29
عذاب وجدان برا چي اگه واسه ماماني ميگي اره بعدا جبران كن اما اين باباييت رو تا ميتوني اذيت كن
مامان اميررضا
30 فروردین 91 18:30
شبيه دخترخالت اي هرسه تايي تون نازيين
فریبا
31 فروردین 91 1:09
سلام... مسابقه ی عکس کودک در وبلاگ (رایین پور ایران زمین ) در حال برگزاری است... از شما دعوت می شود تا در مسابقه شرکت کرده و شانس خود را برای برنده شدن امتحان کنید... لینک مسابقه: http://raeenblog.persianblog.ir/post/81/
سمانه مامان پارسا جون
31 فروردین 91 15:20
چه عکس با نمکی شده خیلی نانازی محیا جونم
ملی مامان میکاییل
1 اردیبهشت 91 13:21
بعلهههههههههههه عذاب وجدان هم داره،
مامان بیچاره سه نصفه شب بیدار شه کور مال کورمال جا عوض کنه ، اونم آروم بی سر و صدا که بیدار نشین اون وقت تا بست و نفس راحت کشید خواست سرش رو روی بالش بذاره بازمممممممممم
یا وقتی لباس نو و خوشگل می پوشه تنتون در جا کثیفش کنین
هییییی محیا ما مامانا هم داستانایی واسه خودمون داریم

بله عالمي داريم!
عاشق باران
1 اردیبهشت 91 17:13
عذاب وجدان نداشته باش خاله جون مطمئن باش مامانت بیشتر از اینا مامانشو اذیت کرده بهشتو که الکی به کسی نمیدن راستی یادت باشه این روزا واسه خودتم هست ایشالله مامان که شدی میفهمی پس زیاد اذیتشون نکن
زهرا از نی نی وبلاگ213
2 اردیبهشت 91 15:59
ماشالا چقدر نازه خدابراتون حفظش کنه و خوشبختی شو ببینید راستی از زبون یه کوچولو نوشتن کار سختیه واقعا