محيا کوچولومحيا کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
امیرنیکان کوچولوامیرنیکان کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
پسرعمه پوریاپسرعمه پوریا، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه سن داره
دخترخاله سارینادخترخاله سارینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

فرشته اي بنام محیا

شيرين زباني هاي كودكانه!

1391/11/16 0:50
نویسنده : محیا کوچولو
581 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه!

اين روزها ماماني و بابايي در طول روز از حرفهايي كه من ميزنم چندبار رو كله شون شاخ درمياد رشد ميكنه و ميفته!

چندبار ذوق مرگ ميشن! هزاربار قربون صدقه ام ميرن و...

چه حرفايي؟ مثلا از اين حرفها:

جلوي يه مغازه اسباب بازي فروشي بوديم، من دائم با انگشت يه اسباب بازي رو نشون ميدادم و ميگفتم:

«ببين! ماماني ببين! بابايي ببين!» بعد كه نگاه ميكنن ميگم: «ديدي؟» يا ميگم: «ميبيني؟!»

وقتي يكي ميگه بو مياد! حالا خوب يا بدش فرق نميكنه! من ميگم «پيف! پيف!»

وقتي يكي رو بخوام صدا كنم ميگم «بيا بيا» بعد  كه مياد ميگم «اومدي؟» بعد ميگم «بشين!‌بشين!»

وقتي يه چيزي رو بخوام هل بدم،‌ ميگم «كمك كمك!» تا يكي بياد كمك!

وقتي ميخوام با لگوهام بازي كنم، ميگم: «بسازيم!» و وقتي يه قطار يا چيزي ميسازم بايد همه منو تشويق كنن و ذوق كنن!

صبح كه از خواب پا ميشم، ساعت روميزي رو برميدارم، اگه بپرسن ساعت چنده؟ ميگم: «9!»

 هر صدايي از هرجا بياد من سريع ميگم: «كي بود؟!»

هرچيزي رو كه نخوام يا بخوام روي كلمه «نه» تاكيد كنم، ميگم «نه بابا!»

يه چيزي رو كه بخوام دور بندازم مثل پوست شكلات و ... ميگم «بندازيم!»

وقتي از اين برنامه هاي راز بقا ميبينم، با ديدن جك و جونوراي ترسناك پشت سرهم ميگم: «ووي! ووي! ووي!»

ديشب بابايي مشغول كارهاش بود كه رفته بودم سروقتش، يه دفعه بهم گفت «هيس!» كه اين حركت خيلي به من برخورد و

باناراحتي و گريه تا كلي وقت ديگه بهش محل نميذاشتم! تا با التماس اومد ازم دلجويي كرد و منم بخشيدمش!

... و اين داستان همچنان ادامه دارد.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مرمر مامان محیا
15 بهمن 91 12:05
پس حسابی شیرین زبون شدی واسه خودت محیا خانووووووووووومی...
مامان رومینا
16 بهمن 91 0:08
ای وروجک شیرین زبونمن اگه جای مامان بابا بودم الان تورو خورده بودم
مــــــــــــــــلی
16 بهمن 91 8:05
محیا جون ماشالله به شیرین زبونی هات مامانت چجوری بهت یاد می ده میکی ما تو حرف زدن خیلی پیشرفت نداره همه انرژیش صرفه شیطونی می شه میتونم تصور کنم بابات تو چه حالی بوده بهت گفته هیس
مامان تاراو باربد
16 بهمن 91 12:15
ای بلاچه شیطون
مامان سيد محمد سپهر
16 بهمن 91 15:01
گلم هميشه خوب و خوش باشي با 3 پست جديد به روزم
عاشق باران
16 بهمن 91 18:12
وای خدا میام می خورمت محیا کوچولو با این شیرین زبونی ها... کی میای بخورمت؟ منتظرم زودتر بیا...
مامان فتانه
17 بهمن 91 13:11
افرین به محیا خانم گل که انقدر کارهای جالب و حرف های جالب داره....خانمی به ما هم سری بزنید
مامان رضا جونی
18 بهمن 91 16:27
الهی بگردمت اون پیف پیفت منو کشته