سفر جنوب!
سلام به همه!
من و ماماني و بابايي به همراه يه گروه از همكاراشون چند روز آخر سال رو مهمون جنوب بوديم.
سفر خيلي خوبي بود، جاي همه دوستاي گلمون خالي بود اونجا.
ديدن آبادان، خرمشهر، اروند و مناطق مختلفي كه هر كدوم كلي داستان و خاطره براي خودشون داشتن خيلي جالب بود.
يه شب هم مهمون يه دوست قديمي و همكار فعلي ماماني و بابايي تو اهواز بوديم كه خيلي بهمون خوش گذشت،
البته اونا هم يه ني ني تقريبا هم سن من داشتن كه حسابي باهم خونه و پارك رو گذاشته بوديم روي سرمون!
تو اين سفر با يه دختر كوچولوي ناز به اسم حديث هم آشنا شدم كه حسابي باهم جور شديم و تا مدتها هر وقت يه دختر بچه
ناز و دوست داشتني ميديدم بهش ميگفتم حديث جون!
ما بعد از سال تحويل از هويزه به سمت خونه برگشتيم ولي تو اتوبوس من يه لنگه كفش عيدم رو جا گذاشتم كه
هنوزم بدستم نرسيده!
بين راه ما از همسفرامون جداشديم و براي تعطيلات عيد به خونه بابابزرگها و مامان بزرگها رفتيم،
و چقدر هم خوب بود اين چند روز تعطيلات عيد!
عكسهاش بزودي آماده ميشه.