محيا کوچولومحيا کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
امیرنیکان کوچولوامیرنیکان کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره
پسرعمه پوریاپسرعمه پوریا، تا این لحظه: 7 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
دخترخاله سارینادخترخاله سارینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

فرشته اي بنام محیا

رویای بیست و دو ماهگی!

1392/2/4 0:15
نویسنده : محیا کوچولو
1,017 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه!

اولا ببخشيد كه ما اين روزا به دلايلي كم پيدا شديم و كم كار، بعدشم ميدونم كه به بزرگي خودتون مي بخشيد!

كم كم داره بوي دو سالگي مياد و من 22 ماهه شدم يعني 2 ماه ديگه به اين 22 ماه اضافه بشه، تمومه!

اين ماه هم منحني شلوغ كاريها و فعاليتهاي خرابكارانه من همچنان سير صعودي داشت و الان حسابي ماماني و بابايي رو

با كارهام حرص ميدم و كلي ميخندم! از ريخت و پاش خونه گرفته تا آزار و اذيت تو بيرون رفتن ها!

امروز براي اولين بار وقتي سويچ ماشين بابايي رو ماشين بود، ماشين رو با يك حركت روشن كردم!

فقط خدا بهمون رحم كرد و بابايي پيشم بود، اتفاق ناگواري نيفتاد!

وقتي تو ماشينم، يعني كلا شخم ميزنم، از تو دل و روده ماشين هرچي وسيله باشه ميريزم بيرون و پخش ميكنم كف ماشين!

اين ماه، ماه رفتن به مهد كودك بود، چند بار يكي دو ساعتي رفتم مهد، ولي چون مهد مورد علاقه من از خونه مون دوره

كسي همت نميكنه منو تا اونجا ببره دوباره برگردونه!

 الان هر وقت صداي اذان بشنوم ميگم، صداي الهم مياد، بريم الهم بخونيم!

روزي شونصد هزار بار از ماماني يا بابايي سوال میکنم این چیه؟ كجا ميري؟ چكار ميكني؟

و هر چيزي ازم بپرسن ميگم: نيمي دونم! (با لهجه اصفهاني!)

از ماه قبل بخاطر کفش پوشیدن پای چپ و راست رو یاد گرفتم ولی دست چپ و راست رو هنوز نمیشناسم!

تو اين ماه شعرهایی که بلد بودم رو روز به روز کاملتر و بهتر میخونم! به قصه هاي مي مي ني هم شديدا علاقمند شدم،

بخصوص داستان شريني و رفتن به مهد كودكش!

 

 

از بس ميگم برام قصه بخونيد، بابايي برام قصه مي مي ني و شريني رو به صورت فيلم ضبط كرده و تا ميگم قصه بخون،

فيلمشو برام ميذاره!

 

 

الان تقریبا زمان پی پی کردن رو تشخیص میدم و اطلاع میدم ولی هنوز دقیق نیست!

بیشتر وقتها پس و پیش میشه و اطلاع رساني بعد از اتمام پروژه انجام ميشه! و نمیشه بریم دستشویی!

تو این ماه بهترین سرگرمی من این شده که به بهانه پی پی مدتها تو دستشویی به در دیوار آب میریزم و بازی میکنم!

و همیشه هم عملیات پي پي در دستشويي با شكست همراه ميشه!

بعضی وقتها قبل پی پی یه صداهایی از خودم میشنوم که اولا فکر میکردم صدای اس ام اسه! و میگفتم اس ام اس کی بود؟!

ولی الان ارتباط منطقی اون صداها و زمان پی پی رو فهمیدم!! و از روی همینها اطلاع رسانی میکنم!

یه مقدار لجباز هم شدم و دوست دارم نظر خودم همیشه غالب باشه!

به کتاب خوندن علاقه دارم ولی هنوز تا چند صفحه اشو خوندم و موضوعش دستم اومد، بقیه اش رو پاره میکنم!

به دمپایی پوشیدن هم شدیدا علاقه پیدا کردم و همه جا باید دمپایی پام باشه!

البته حيطه كارهام خيلي بيشتر از اين چيزاست ولي ديگه حوصلتون سر ميره بيشتر بنويسم،

ممنون كه به من سر ميزنين، قول ميدم زود بيام ديدنتون.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

سمانه مامان پارسا جون
6 اردیبهشت 92 17:29
سلام گلم خوبید؟ دلم واستون تنگ شده بود
مامان سهند و سپهر
6 اردیبهشت 92 20:35
به به ماشين سواري مي كني محيا خانوم ؟ ديگه حسابي خانوم شديا . 22 ماهگيت مبارك عزيزم. النگدره توي شهر گرگان هست.
مامان تارا و باربد
7 اردیبهشت 92 9:34
مامان تارا و باربد
7 اردیبهشت 92 9:38
این دهمین باره که نظر میزارم ثبت نمیشه ببم جان به فکر مامان و بابا باش به هم نریز ماشینو می بوسمت عزیزم
مادر کوثر
7 اردیبهشت 92 12:15
همه اش یه طرف فاز پی پی هم یه طرف فدای تو دخمل شیرین و باهوش و شلوغ کار
مامان سيد محمد سپهر
7 اردیبهشت 92 14:18
دلم غذاي حضرتي مي خواست !...واما قسمت دوم سفرنامه كربلا... عزيزم انشاء الله توي مهد بهت خوش بگذره...انشاء الله مثل مامان و بابا در راه علم حركت كني..مهد قشنگي داري
مامان ثمین
7 اردیبهشت 92 23:01
سلام عزیزم آفرین به این دخترنازو باهوش وکتاب خون خاله جون میبوسمت
مادر کوثر
8 اردیبهشت 92 8:16
آغوش تو ای مادر من بستر ناز است لالایی شب هات مرا گلشن ساز است رخسار و وجود تو مرا پیكر مهر است هم قبله و هم كعبه و هم عشق و نیاز است
مامان سيد محمد سپهر
9 اردیبهشت 92 9:22
سلام به روزيم
نوشين مامان آريا
9 اردیبهشت 92 9:26
محياي جانم كجا بودي خوشگل خانم . آفرين دختر باهوش و ناز كه شعر ياد گرفتي و مي خوني شيطونيهاتم شيرينه .
مامان رضا جونی
9 اردیبهشت 92 11:24
مادر اي شيرينترين آهنگ عشق با تو آري مي توان پرواز کرد ميتوان با واژه هاي سنگدل ، فصل سرخ زندگي را آغاز کرد پیشاپیش روزتون مبارک
مامان نسترن
9 اردیبهشت 92 14:31
مامان مهربون وگل , فرشته ای که عشقت مثال نزدنیه.روزت پیشاپیش مبارک. الهی همیشه سالم و پرانرژی باشی
اعظم مامان آوین
9 اردیبهشت 92 18:12
آخییییییییی محیا شیطنت میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .موش بخورتش که انقدر بانمک شده .ماشالا
همای اوج سعادت
9 اردیبهشت 92 19:19
محیای شیرین . شیرین زبون... مگه میشه شیرین زبونی هات خسته کننده باشه دختر کوچولوی ناز... مواظب باش عروسکت نیوفته، تو رو محکم نچسبیده...تند نرو.
عاشق باران
9 اردیبهشت 92 20:02
چقدر شیطون بلا شدی محیا خانم... مهدکودک خوش بگذره
مامان ثمین
10 اردیبهشت 92 2:03
در گـــویــش عـاشـقانـه ، نـام مــــادر شعریست کــه تا ابد به دفتر باقیست روزت مبارک عزیزم
فریبا مامان رایین
10 اردیبهشت 92 4:24
آفرین به دختر خانوم ِ زرنگ... خیلی عالیه... دیگه داری بزرگ میشی
سمانه مامان پارسا جون
10 اردیبهشت 92 19:17
زنان قبل از مادر شدن ، “پری” و بعد از مادر شدن تبدیل به “فرشته” می شوند . . . فرشته ی زمینی روزت مبارک
مامان فتانه
10 اردیبهشت 92 23:18
خیلی قشنگ نوشتی خانمی
ملی
11 اردیبهشت 92 1:42
وای محیا جون خدا خیرت بعد از مدتها امشب یه دله سیر خندیدم به اس ام است کارهات اینقدر شبیه میکاییله که تو این فکرم از اینجت کپی کنم برم تو وبم پیست کنم اونم اینقدر تو wc آب بازی می کنه کفر آدم رو در میاره
مامان نگار
11 اردیبهشت 92 10:45
ای محیای شیطون یعنی مردم از خنده
میترا
16 اردیبهشت 92 10:16
22 ماهگی مبارک عزیزم. چقدر بچه ها کارهاشون شبیه همه.
مامان رومینا
17 اردیبهشت 92 10:10
به به محیا خانم کلی پیشرفت داشته تو همه چی:ی مواظبش باشین تو رو خدا این وروجکا به ماشین خیلی علاقه دارن روشن کردن ماشین و چراغا و راهنما زدن و بوق زدن که رومینا استاد شده توشبا عروسکت قراره کجا برین خاله؟
مامان ملیکا کوچولو
20 اردیبهشت 92 0:18
محیا نازم دوستت دارم تا بینهایت
مامان سيد محمد سپهر
23 اردیبهشت 92 11:24
حلول ماه مبارك رجب مبارك، التماس دعا راستي تشريف بيارين و اولين تشويق تاج سر توسط معاونت صدا را ببينين
مامان سيد محمد سپهر
23 اردیبهشت 92 11:24
عزيزم ... قدر ماماني....مامان گل و باباي كمرنگ را بيشتر بدون
مامان سيد محمد سپهر
25 اردیبهشت 92 14:48
مي دونين وقتي محمد سپهر با بچه هاي شيرخوارگاه روبرو شد چه كار كرد؟