خانه تكاني هاي من
سلام به همه!
امروز ميخواستم يه كم به قول شما خانه تكاني كنم و دور و برم را مرتب كنم، اما از هر طرف كه ميرفتم، همش به در و ديوار ميخوردم، مامان و بابا هم به جاي اينكه يه فكري برام بكنن، فكر ميكردن دارم براي اونها خودمو لوس ميكنم، همش قربون صدقه ام ميرفتن!
شما كه غريبه نيستين اينجا ديگه واقعا داره برام كوچيك ميشه.
ديگه از اين خونه كوچولو داره دلم ميگيره.
فكر كردم كم كم دارم تو اين دنيا جزو قديمي ها ميشم. جزو پيش كسوتها
اوه! الان خدا ميدونه چقدر تازه وارد تو دنياي ما هستن كه هنوز چندتا سلول بيشتر نيستن، ما كه ديگه براي خودمون اينجا كلي برو بيا داريم و ديگه داريم آماده ميشيم براي اسباب كشي.
عجب دنيايي ما داريم، عجب دنيايي شما داريد!
دعا يادتون نره...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی