روياي پنج ماهگي!
سلام به همه!
بالاخره پنچ ماهگي هم تموم شد و من بازهم بزرگتر شدم، خانم تر شدم!
تو اين يك ماه كلي كارهاي جديد رو تونستم انجام بدم،
الان ميتونم ديگه كاملا بشينم ولي نميدونم چرا بعضي وقتها ميفتم!
غلطيدن را تقريبا ميتونم انجام بدم، ولي همش به صورت ميفتم روي زمين و ماماني و بابايي بايد نجاتم بدن!
صداهاي مختلفي در ميارم، بعضي وقتها يه دفعه ماما يا بابا ميگم و ماماني و بابايي كلي ذوق ميكنن!
دستها و انگشتامو تو اين ماه پيدا كردم و خيلي برام جالبه كه ميتونم تكونشون بدم و بازي كنم!
تازگي ها پاهامو ميتونم با دستم بگيرم ولي نميدونم چكارشون كنم، پا هم براي خودش چيز جالبيه!
البته تو اين ماه دوباره درگير گلاب به روتون شدم و مصرف پوشكم زياد شد و شرمنده گل روي بابايي شدم!
هوا هم كه امسال از الان برف و سرما شده و ماماني و بابايي همش نگران سرما خوردن من هستن!
يكي دو بارهم يه چيز بدمزه اي بهم دادن كه گفتن غذاي كمكيه، يعني غذاي خودشونم اين جوريه؟!
دوستاي گلم هم خيلي اين ماه بهم لطف داشتن و تو مسائل مختلف راهنماييم ميكردن!