آ.... آ.... !
سلام به همه!
ديروز جاتون سبز براي اولين بار رفتم يه عروسي! عروسي يكي از دوستاي قديمي و همكار فعلي ماماني!
عروسي كه چه عرض كنم، عروس و دوماد بعد از 5-6سال زندگي مشترك تو خوابگاه متأهلي دانشگاه!!!
براي اينكه آرزو به دل نمونن، ديروز جشن گرفته بودن!
خلاصه كلي كيف كردم! از برنامه هاي نور پردازي كه من عاشقشم گرفته تا حركات موزون آدما كه براي خودش داستاني بود!
من مونده بودم اينا چرا اينجوري ميكنن؟! اين حركات چي بودن؟!
از وقتي هم اومديم خونه، ماماني گير داده، هي ميگه: حالا جنوبيا آ..آ! شماليا آ..آ! آذريا آ..آ! شيرازيا آ..آ! حالا ...
ميگم آخه ماماني من تا حالا از اين چيزا نديده بودم، ذوق زده شده بودم! ولي اين آدم بزرگا واقعا ...!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی