محيا کوچولومحيا کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
امیرنیکان کوچولوامیرنیکان کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
پسرعمه پوریاپسرعمه پوریا، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
دخترخاله سارینادخترخاله سارینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

فرشته اي بنام محیا

ما و محرم!

1391/9/8 18:31
نویسنده : محیا کوچولو
855 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه!

تو دهه محرم ما چند شب تو یه حسینیه نذري داشتيم، ولی نمیدونم چرا روزی خودمون از نذری خودمون فقط یه شب بود!

هرچی منتظر بودیم بهمون یه تعارف کنن، خبری نشد! میگن این چیزا باید روزی آدم بشه راست میگن والا!

آش خودتم که باشه روزی نداشته باشی بهت نمیرسه! بگذريم...

روز تاسوعا همه دسته های عزاداری با لباسهای تعزیه خونی تو شهر میچرخیدن و خیلی جالب بود!

تو این عکس که مربوط به کاملترین گروه تعزیه بود و تقریبا همه شخصیتهای واقعه کربلا را شبیه سازی کردن، خیلی اتفاقی

در لحظه عکاسی شخصیت اصلی کربلا یعنی حضرت امام حسین (ع) داشته از کنارمون رد میشده!

خیلی جالب و دیدنی هستش این مراسم، ولی حیف که هوا سرد بود اون روز.

 

شب عاشورا مردم اعتقاد دارن باید جلوی 41 مسجد با یاد 41 منزل کاروان کربلا شمع روشن کنن، اینم خیلی مراسم جالبیه،

ولی بازم چون سرد بود ما نتونستیم بریم! چهره من از شلوغی و صدای طبل و سنج و... اینجوری مسترسه! (یعنی استرس داره!) 

 

 در ایام دهه محرم تو همه جای شهر خیمه های کاروان امام حسین (ع) برپا میشه، ما هم رفتیم تو یکی از خیمه های خلوت

چندتا عکس گرفتیم! اون طرف دارن تعزیه اجرا میکنن، صداشو میشنوید؟

 

یه رسم جالبی دارن اینجا که روز عاشورا بعد از مراسم تعزیه همه خونه های این روستا به قدر توانشون نذری میدن و

آشنا یا غریبه براشون فرقی نداره به زور دعوتت میکنن خونه شون برای ناهار! اینم خیلی جالبه!

حالا ما درسته از نذری خودمون روزی نداشتیم ولی اینجا رفتیم خونه یکی از شاگردای بابایی و یه ناهار عاشورایی خوردیم!

اصلا نمیدونم چه طعم شگفت انگیزی داره این غذای نذری که توصیف شدنی نیست! جای همتون سبز!

حتی مرغ و خروس و پیشی شون هم که شدیدا مورد علاقه من هستن از نذری بی نصیب نبودن!

 

یه خونه هم اونجا بود که بعضی ها یواشکی میرفتن تو حیاطش قمه میزدن! وای ما کلی ترسیدیم.

کلا این مراسم و آداب و رسوم محرم خیلی جالبن. ایشالله سال دیگه همشو کامل میرم و براتون تعریف میکنم.

امسال نذاشتم ماماني و بابايي لباس و سربند سبز برام بپوشونن و دائم از سرم برميداشتم! براي همين يه عكس از لباس سبز

پارسالم ميذارم كه يادگاري بمونه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مادر کوثر
8 آذر 91 7:58
سلام کوچولو عزاداری قبول چه مراسم های جالب و خوبی به جز اون آخری یواشکی نذری هم نوش جان اینجا هم خیلی سرد بود و ما نتونستیم تعزیه شام غریبان رو ببینیم
مامان سيد محمد سپهر
8 آذر 91 10:21
عزاداريت قبول باشه عزيز خاله عكس هات قشنگ بود.
مامان سيد محمد سپهر
8 آذر 91 10:22
سلام دوستم با دومطلب به روزيم .....منتظر ديدگاهايتان هستم
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
9 آذر 91 14:24
عزاداریهات قبول. خاله عکس آخری خیلی باحاله. دلم میخواد یه ماچ آبدار از اون لپهای خوشگلت کنم.
آزاده
9 آذر 91 16:03
سلام. از شما دعوت می‌کنم از وبلاگ "باغبانی سبز" دیدن کنید. با تشکر
ملی مامان میکاییل
9 آذر 91 23:09
شما تبریزین ؟؟؟ خدایی هیچی مزه قیمه امام حسین رو نیم ده
مامان فرشته ها
10 آذر 91 14:42
عزاداری قبول. یه شهری تو مازندران هست به اسم سورک عین این مراسم اونجا هم هست.شما اونجایید محیا جون؟ صداش کاملا" گویاست
مادر کوثر
11 آذر 91 13:35
عکس آخرت خوشگلهههههههههههههههه
عاشق باران
11 آذر 91 17:46
چه جالب عکست خیلی خوردنی شده محیا جونم