بازگشت از سفر نوروزي!
سلام به همه!
ما جمعه از سفر طولاني نوروزي برگشتيم خونه، جاتون خالي بود واقعا روزهاي خوب و لطيفي داشتيم تو سفر!
هفته اول عيد رو اراك بوديم و در كنار ديد و بازديدها، بعضي وقتها به گلخونه بابابزرگ ميرفتيم كه توش توت فرنگي كاشته بود!
من كه با ديدن توت فرنگي عقل از سرم ميپريد تو اين چند روز حسابي از توت فرنگيهاي عالي بابابزرگ خوردم و لذت بردم!
البته با اسمش هنوز مشكل دارم و بهش ميگم قولنگي!
اصولا من براي هر پديده جديد كه اسمش رو ندونم سريع تو فرهنگستان خودم يه لغت ميسازم مثل همين قولنگي!
البه اين اسم هر روز هم ممكنه عوض بشه! و اسم جديدي تصويب بشه!
دعا ميكنم كه خدا به قولنگيهاي بابابزرگ حسابي بركت بده و هميشه براي من اونجا قولنگي باشه!
...
اما هفته دوم عيد رو رفتيم اصفهان، البته قبلش يه روز قم بوديم و زيارت و ديدن چندتا از دوستاي بابايي و ماماني
كه يه روز همكلاسي بودن و الان هركدوم با يكي دوتا بچه دارن كلنجار ميرن!
تو اصفهان هم حسابي رفتيم باغ و پارك و ديد و بازديد تا سيزده بدر!
تو باغ بابابزرگ هم چاقاله زردالو فراوون بود كه من اسم انگوري رو براش انتخاب كردم و دل سيري انگوري خوردم!
يه روز هم رفتيم اطراف بازار و ميدان امام اصفهان كه من از ديدن جمعيت و كالسكه ها و اسبها كلي ذوق زده شده بودم!
يه ماشين و يه هزار پا هم براي خودم خريدم كه عكساشون رو بزودي براتون ميذارم.
خلاصه عيد امسال هم با خاطره هاي خوبش تموم شد و ما از شنبه برگشتيم سر خونه و زندگي خودمون!