رؤياي بيست و شش ماهگي!
سلام به همه!
ديگه اين روزها اينقده به كارهاي مختلف ميگذره و ما درگير شديم كه يادمون رفت بيست و شش ماهگي هم
اومد و رفت!
من تو اين ماه كلا در سخنهاي دلبرانه و خنده دار و بعضا غير منتظره و يا حرفهاي يه كم نا مناسب! حرفه اي تر شدم! كه يه
سري از اونها رو در پست بعدي مينويسم براتون.
اين ماه قرار بود كه پروژه پوشك گيرون هم اجرا بشه كه همون روز اول شكست خورد و با شيرينكاري من در چندجاي خونه
به چند ماه بعد موكول شد!
چند روز پيش يكي از استاداي بابايي و ماماني هم با خانواده اومده بودن خونه ما كه باهاشون رفتيم بيرون و برام يه عروسك
خوشگل هم هديه اوردن،
اين ماه قراره يه اتفاق جديد هم بيفته كه ممكنه ما بخاطر كار بابايي به يه خونه جديد بريم و از الان من خوشحالم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی