روياي بيست و نه ماهگي!
سلام به همه! فكر نكنيد ما خيلي بيمعرفتيم، ما فقط كمتر فرصت وبلاگ نويسي و وبلاگ گردي داريم. من دارم به دو و نيم سالگي ميرسم. اين ماه هم همه چيز رو به پيشرفته خداروشكر بجز اون چيز اصلي! فعلا در جاي جاي خونه شيرينكاريهاي من خودنمايي ميكنه! و خانواده همچنان در تلاشي بيهوده براي آموزش من! الان تقريبا حروف انگليسي رو بلدم و چند تا جمله براي معرفي خودم و احوال پرسي ساده رو دارم ياد ميگيرم. چند وقته كه يه شخصيت خيالي درست كردم براي خودم كه بهش ميگم همسر!! مثلا يه وقتها بهش زنگ ميزنم و حرف ميزنيم! تازه يه روز به ماماني ميگفتم زودباش بيا به همسرم سلام كن!!! اصطلاحات مختلفي براي صدا كردن بابايي دارم: باباجون، محسن جان! حاج آقا! بابايي و...
نویسنده :
محیا کوچولو
0:10