آنکه ذکرش شفاست!
سلام به همه! بیماری من فرصتی بود برای خانواده کوچولوی ما که یه کم بيشتر فکر کنیم و یه چیزهایی رو اطرافمون ببینیم. از شبي که اون اتفاق افتاد، ما فهمیدیم تو نیمه های شب که تو شهر هیچ ماشین و آدمی نیست، توی بیمارستانها فرشته های مهربونی کنار تخت نی نی های کوچولوشون بیدار نشستن و دعا میکنن که خدا نی نی شونو شفا بده! و فرشته های مهربونی هم هستن که مثل مامانی و بابایی مهربونن و به نی نی ها میرسن و مواظبن حالشون یه وقت بد نشه، حیف که من خيلي ازشون میترسم! چون هر وقت اين فرشته ها رو دیدم بهم یا سرم یا آمپول زدن! اما همین که هستن یعنی آرامش هست، یعنی امنیت هست، يعني سلامتي تو راهه! البته بینشون آدمای...